درختان سر به آسمان کشیده نزدیک به هم، بوته های درهم تنیده، فضای متروکه و رها شده که قسمت جنوبی آن در سکوتی گورستانی چنان غرق شده است که می توان آن را یکی از پیچیده ترین مخفیگاههای انسان از عصر کشف مفرغ تاکنون نامید.
پارک سرچشمه تنها نقطهای از زمین است که انسان حتی در شب سایه ندارد و سکون و سکوت دلهره آور آن، هر انسانی را به یاد شب اول قبر می اندازد.
کافیست یک شب آنجا گذر کنی تا ابد دهانت از ترس دوخته می شود، به احتمال یقین مخفیگاه موجودات غیر ارگانیک و ماورایی و فضایی و یا دایناسورها است که حتی زنده یاد یوری گاگارین نخستین فضانوردی که برماه نشست جسارت رفتن به پارک سرچشمه خرم آباد را نخواهد داشت.
دیشب گذرم به این پارک افتاد تازه شب از راه رسیده بود حتی از ترس نمی توانستم آب گلوی خودم را قورت بدهم و مدام از چاله به چاه می افتادم از ترس چشمهایم را بستم و گاهی که باز می کردم تفاوتی بین پلک های بسته و باز نبود که نبود هفتاد ریشتر لرزیدم
همه چیر در سیاهی پارک سر چشمه حل شده بود با خودم فکر کردم که سالهاست در تاریکخانه ی عکاسی های قدیمی حبس شدهام.
کسی از پشت سرم به من نزدیک شد، آتش سیگارش روشنی بخش زندگی ام شد و تا پا توان داشت گریختم و از این کابوس رهایی یافتم.
دقیقا تا ساعت ها محو این تراژدی بودم
از این دست پارکهای رها شده در شهرم بی شمارند…
از مسئولین محترم شهرداری خرمآباد و اداره برق و دیگر دست اندرکاران می خواهم وارد عمل شوند و روشنایی این پارک را دوباره بازگردانند چرا می تواند با خود معضلات بسیاری را همراه سازد.
- نویسنده : عزیز کلهر