به جرات میتوان گفت علاقه و تعصب مهندس زبه شهر و دیارش خرم آباد عشقی بود که در کمتر کسی میتوان یافت.
او که تا آخرین روز حیاتش دراندیشه شکست بیماری بیرحمی بود که این پهلوان نامدار را در حسرت قدم زدن در کوچه باغهای شهری گذاشت که خشت به خشتش یادگار او واندیشه بلندش بود… از زلالی دریاچه کیو تا لایتناهی آسمان آبیاش….
من کرشمه والیزاده یکی از دختران این شهرم، دختری کهزاده مادری غیرایرانی اما پرورده دستان عزیز پدری لرم….
از حضرت پدر، عشق به سرزمین آبا و اجدادی را آموختهام و از دامان پاک مادربزرگ، قصهها و نغمهها به زبان لری شنیدهام.
مهر و سخاوت این مردمان را در روز وداع با پدر و لحظات اندوهبار و دشواری که بر ما گذشت با چشمان خود دیدم و همواره قدردان محبت همه هم تباران عزیزم بوده و هستم.
به یاد میآورم اشتیاق پدر را در روزهای دشوار مبارزه با حریف چغر و بدبدن سرطان بر روی تشک زندگی، آن هنگام کهامیدوارانه و با شوق از خرم آباد مینوشت و از روزگارانی که در نیم قرن پیش بر این شهر گذشته بود و حاصل آن کتاب ارزشمند (پهلوان آبادگر) بود که با همت و تلاش بیوقفه و ستودنی برادر ارجمندم جناب آقای ایرج طولابی به چاپ رسید و افسوس و صد افسوس مجال رونمایی از آن با حضور پهلوان سالهای دور این شهر فراهم نگردید.
یکی از ارزشمندترین یادگاریهایی که از پدر دارم دست نوشتهای مربوط به سال ۱۳۵۰ است که درآن به من توصیه شده که( باید روزی به لربودن خود افتخار کنی) و من از آنروز عاشق رگ و ریشه لری و زبان و فرهنگ فاخرم هستم.
چه شکوهی بالاتر از این که با وجود اینکه تولد یافته خارج از ایران بودهام اما فرزند دامان پاک لرستانم.
نصرت الله والیزاده فرزند خاک پاک لرستان بود. چهره ماندگار این شهر!
و نیک میدانم که مردم قدرشناس
لرستان هرگز خدمات او را فراموش نمیکنند.
درخواست من از شورای محترم شهر و شهردار خرم آباد این است که خیابان یا میدانی را به رسم یادبود به نامایشان نامگذاری کنند باشد که رسمی زیبا و ارزشمند بنا نهاده گردد برای پاسداشت کسانی که بیمنت و چشمداشت به توسعه دیارشان همت گماردند.
بیتردید روحایشان برای همیشه در کوچه پس کوچههای این شهر پرخاطره باقی میماند.
دختری از همین حوالی
کرشمه والیزاده