به راستی " آسمان شاخه همخون جدا مانده‌ی " سایه امروز چه رنگ است؟! " آفتابی است؟! " " یا گرفته است هنوز؟! "

ارغوان

مگر می‌شود از کسی که با واژگان طلایی‌اش درختی را، ارغوانی را تا به ابد برای مردم زنده نگه‌داشته با عنوان ” از میان ما رفته” صدا کرد؟

مگر می‌شود خانه‌ی ارغوان خالی از سایه باشد؟!

ارغوان امروز غم دارد؟!

غم نبود صاحب شهرتش را؟!

یا که خوشحال است؟

سرخوش از آن‌که روح بلندی امروز به آسمان رفته است…

مگر چند ابتهاج وجود دارد که بتواند به این زیبایی با یک درخت خشکیده صحبت کند و آن را تا ابد زنده نگهدارد؟

حال ارغوان دیگر، تنها در بهار برافراشته نیست

” تو برافراشته باش، شعر خونبار منی”

شعر خونبار سایه تا همیشه برافراشته ست

ابدی.

“ارغوانم تنهاست، ارغوانم دارد می‌گرید…”

امروز ارغوان در سوگ سایه نشسته است

اما مگر چند نفر از گریه جان باخته‌اند؟

ارغوان می‌ایستد

ارغوان زنده می‌ماند

” آسمان شاخه همخون جدا مانده‌ی ” سایه آفتابی می‌شود.

سایه که نمی‌میرد، زنده است‌؛

ابتهاج نامیرا به دنیا آمده‌است.

سایه‌اش گستره‌ی دنیای عاشقان است.

همچنین ببینید :
قتل یک نفر بر اثر تیراندازی افراد ناشناس در الشتر
  • نویسنده : نگین دالوند