در ۸ کیلو متری شمال شرقی شهرستان کوهدشت گنبدی به نام “داود رشید” وجود دارد که بنای مستحکمی ساخته شده از سنگ ، آجر و ساروچ دارد. سنگ‌های خوش تراش، آجرهای قطور و ساروچی که بعد از گذشت این همه سال به سختی می توان قطعه‌ای از آن را از دیوار جدا کرد.


خبرگزاری فارس لرستان، سجاد درویشی؛ در ۸ کیلو متری شمال شرقی شهرستان کوهدشت گنبدی به نام “داود رشید” وجود دارد که بنای مستحکمی ساخته شده از سنگ ، آجر و ساروچ  دارد. سنگ‌های خوش تراش، آجرهای قطور و ساروچی که بعد از گذشت این همه سال به سختی می توان قطعه‌ای از آن را از دیوار جدا کرد. این گنبد بر فراز تپه‌ای ساخته شده و فاصله آن تا تنگه باستانی فقط یک کیلو متر است. حیاط بزرگی به مساحت ۴۰۰ متر مربع دارد که سنگ پی آن را از کوه های نزدیک به آنجا آورده و به زیبایی خاصی تراش داده‌اند و سپس روی هم چیده و بند کشی ظریفی از جنس ساروچ بر استحکام آن افزوده است.

 

چند دهه قبل صحن اصلی آرامگاه که محل دفن شخص “داود رشید” است ، به مساحت تقریبا چهل متر مربع، دارای سقف گنبدی ، طاقچه های کاشی کاری و سنگ فرش زیبایی بود. کاشی‌هایی به رنگ آبی که آیات قرآن بر آن نوشته شده بود و شمعدان بزرگی که برای جا به جا کردن آن دو نفر لازم بود ، این زیارتگاه را پر رونق نشان می داد ، درب ورودی حیات از سه قطعه سنک به طول هر کدام دو متر ساخته شده بود که دو قطعه در دو طرف و مقابل هم در زمین علم شده بود و یک قطعه روی آنها قرار داشت به گونه‌ای که یک آدم قد بلند برای وارد شدن به حیاط لازم نبود قد خم کند و بر روی هر کدام از این سنگ ها صحنه هایی از شکارگاه ، اسب و سوار ، زنان در حال شیون و خطوطی پیچ در پیچ و ناخوانا و رمز آلود حک شده بود.

حیاط از دو قسمت تشکیل شده بود. در یک قسمت امواتی را دفن کرده بودند که طبق تاریخ روی سنگ قبرها قدمتشان به ۶۰۰ الی ۷۰۰ سال می‌رسید و در قسمت پشتی حیاط سنگ های صافی وجود داشت که در کنار هم چیده شده بو و صحن حیار را بسیار صاف و زیبا کرده بود.

 

طاق گنبدی از آجر است و ملات محکمی از ساروچ را روی آن مالیده‌اند و به اصطلاح امروزی سفید کاری کرده‌اند که قطر ملات تقریبا پنج سانتی متر است. فاصله این گنبد تا رودخانه کم آبی که از تنگه جاری می‌شود، یکصد متر و تا چشمه معروف ” گرمه خانی” تقریبا یک کیلومتر است.

هم اکنون منطقه وسیعی از محیط جغرافیایی دشت پهناور کوهدشت به همین نام “داود رشید” نامگذاری شده و ۳ روستای قدیمی به نامهای داود رشید علی خان، داوود رشید شاه نظر و داوود رشید خسرو در ۳ طرف این گنبد قرار دارد.

 

تاریخ ساخت این گنبد به درستی معلوم نیست اما از نوع معماری آن چنان بر می‌آید که بایستی متعلق به دوره اتابکان و قرن ششم هجری باشد.

عده‌ای داود رشید را فرزند هارون الرشید می‌دانند که البته در هیچ کتاب و تذکره‌ای چنین ادعایی ثابت نشده است. عده‌ای او را از فرمانراویان قرن ششم و از اتابکان لر می دانند که فرمانروایی دشت کوهدشت را به عهده داشته است.

 

اما نامه‌ای از نادر شاه افشار وجود دارد که برای ” سید والی ” از رهبران اهل حق نوشته و در آن نامه از داود رشید به عنوان امامزاده یاد شده است.

«سید والی» از بزرگترین سادات ایل سنجاوی بوده که علاقه و ارادتی که به داود رشید داشته باعث شده که از دلفان کوچ کند و به طرهان بیاید و در نزدیکی این گنبد سکنی گزیند. نادر شاه مبلغ سیصد تومان برای ” آقا سید والی ” می فرستد و از او می‌خواهد که گنبد را باز سازی و مرمت نماید که ظاهراً عمر سید کفاف نمی‌کند.

 

محل سکونت “سید والی” بر فراز تپه کوچکی در روستای کنونی شاه نظر وجود دارد که ” جا مال والی ” نامیده می‌شود. روی بسیاری از سنگ قبرها بعد از ذکر نام و کنیت متوفی این جمله نوشته شده است ” ملازم آقا سید والی” و معلوم می‌شود که ارادت مردم به سید والی به اندازه‌ای بوده که افتخار کنند به عنوان همراه و ملازم ایشان شناخته شوند.

در گذشته نه چندان دور مردم در ایل و کوچ ، اثاثیه منزل ، روغن حیوانی ، گندم و دیگر وسایل خود را در گوشه‌ای از حیاط این گنبد می‌گذاشتند و تا برگشتن ایل سراغی از آنها نمی‌گرفتند و آن حیاط را به اصطلاح ” خانه بس” می‌نامیدند. “بَس” به معنی امن، به معنی مکانی که دزد و راهزن اجازه ندارد به آنجا تجاوز کند، به معنی محلی که متبرک است و قتل و جنگ و ناسزا گفتن و کج دستی در آنجا غیر ممکن است.

بعد از بازگشت ایل مردم اثاثیه خود را بر می‌داشتند و به جایگاه ییلاقی شان که ” زمگه ” نامیده می شد حمل می‌کردند. بدکاران و دزدان نیز در اطراف این آرامگاه مرتکب هیچ خلافی نمی‌شدند و مهره‌ها و نذورات داخل آن را هیچ کس بر نمی‌داشت.

متاسفانه امروزه از آن بنای زیبا، آن همه کاشی کاری و ظرافت فقط ویرانه‌ای بر جا مانده است. دیوارها به امید پیدا کردن عتیقه تخریب شده، صحن اصلی نابود شده و فقط دیوارهای قطور باقی مانده و هیچ نشانی از آبادانی و زیارتگاه در آن به چشم نمی‌خورد.

 

روبروی این بقعه تپه‌ای وجود دارد که محل دفن خردسالان بوده است. مردم جنازه بچه‌ها را در قبرستان اصلی اطراف بقعه دفن نمی کردند و معتقد بودند که بزرگترها در مسیر زندگی دچار خطا و لغزش شده‌اند و گناهکارند. نمی‌خواستند بچه های پاک و معصوم را در قبرستان بزرگترها دفن کنند تا گناه آنها به کودکان سرایت نکند و به همین دلیل گورستان بچه‌ها جدا و دور از گورستان اصلی بود.

هیچ کس شاخه‌ای از درختان بلوط کهن سال اطراف گنبد را نمی‌شکست و حتی اگر درختی به علت کهنسالی بر زمین می افتاد و می‌خشکید، کسی چوب آن را جهت سوخت زمستان به منزل نمی‌برد.

ریشه اینگونه رفتارها را باید در اعتقادات راسخ مردم، پای بندیشان به مذه، نقش سادات و تا حدودی نا آگاهی ، بی‌سوادی و بی خبری از دنیای جدید ، علوم جدید و پیشرفت های جدید جست. اما هر چه باشد بیشترین گناه به گردن مسئولین میراٍث فرهنگی است . زیرا آثار به جا مانده از نیاکان ما یکی پس از دیگری رو به نابودی است و “داود رشید” هم از این  قاعده مستثنی نیست.

از میان همه تاریخ‌ها، قرائت‌ها و برداشت‌ها از شخصیت داود رشید آنچه بر همه می‌چربد و بیشتر ورد زبان مردم است، امامزاده بودن اوست. سینه به سینه نقل شده که داود رشید از امامزادگانی است که به محض ورود سپاه اسلام به ایران و حمله اعراب به نهاوند که نهایتاً به شکست ساسانی انجامیده، در این محل فوت و دفن شده است .

به هر طریق چون شجره نامه واضح و مکتوب پیرامون نژاد، تبار و دین این شخص وجود ندارد ، قضاوت در مورد آن سخت است. شیعه بودن بومیان این منطقه و ارادتشان به اهل بیت به حدی بوده که چشمه‌های روان ، تک درختها و هر نشانه‌ای را گذرگاه، استراحتگاه و یا اقامتگاه امامان و امامزادگان تلقی کنند تا با پناه جستن به آنها ترس خود را کاهش داده و حاشیه امنی برای خود به وجود آورند.

در کوه‌ها و تپه‌های اطراف، سنگ چین‌ها و توده هایی از سنگ های متفرقه وجود دارد که ” دیارگه” نامیده می‌شوند. به این معنی که هر رهگذر از هر جانب که به سمت این منطقه در رفت و آمد بوده، هر گاه پس از پیمودن سر بالایی‌ها چشمش به گنبد داود رشید افتاده، همانجا سمگی برداشته و روی دیگر سنگ ها قرار داده و صلوات خوانده است. از مناطق هومیان ، تنگ گراز و کله گاو راه در اولین محل نمودار شدن گنبد چندین جا سنگ روی هم تلنبار شده و هم اکنون هم عده‌ای این کار را انجام می دهند.

 

منطقه داود رشید در دوران رضا شاه و جنگ هایی که بین حکومت مرکزی و حکام لرستان شکل گرفته بود ، تاریخ پر ماجرایی داشته. تنگه داود رشید محل آذوقه رسانی حکومت مرکزی از بخش چگنی به اردوی” امیر احمدی” بوده. سواران و تفنگداران مرحوم امیر اعظم در این تنگه به کمین نشسته و مانع ارسال آذوقه به اردو شده‌اند و همیشه زد و خوردهایی در آنجا شکل گرفته است.

شخصی به نام  “ططربگ” در همان دوره کپر نشینی در مجاورت گنبد زندگی می‌کرده است. او از آدم‌های صاحب نفوذ و با عرضه بوده، فکری ضد دولتی داشته و با سپاه امیر اعظم همدست بوده است. منزل او محل امنی برای تفنگ چیان طرهانی بوده. زمین‌های اطراف گنبد به نام ” ططر بگی” معروفند . قبر او در ضلع جنوبی گورستان قرار دارد که دارای دو  سنگ قبر است.

 

تاریخ یکی از سنگ‌ها ۱۳۴۹ قمری و دیگر ۱۳۵۱ است که معلوم نیست چرا روی یک قبر دو سنگ به کاسر گذاشته شده است. میله سنگی دو متری بالای سر متوفی علم شده که صحنه‌های شکار و رزم بر آن حک شده است. در کتاب عملیات لرستان نوشته کاوه بیات از این کد خدا به نام “طغرل بیگ” یاد شده است.

هم اکنون طوایف درویش، میر بگ، چم زکریا، نورعلی و طولابی و سادات اهل حق در روستا های اطراف گنبد ساکنند و مردگان خود را آنجا دفن می‌کنند.

این گورستان قدیمی است و باورهای عامیانه، آداب و رسوم ، فرهنگ مردم و طرز عزاداریشان همه و همه روی سنگ قبرها حک شده است. صحنه‌های شکار، زنان به صف ایستاده در حال شیون ، رقص مرگ مردان ” هی را هی را ” ، فعالیت زنان روستایی در حال بافتن قالی “تمدار” ، آینه و شانه ، آفتابه و مهر و سبیح و آینه را به زیبایی هنرمندانه روی سنگ قبرها حک کرده‌اند که اگر کسی بخواهد پیرامون مردم شناسی تحقیق کند، منبع خوبی برای یافتن عکس و اطلاعات است.

هیچ نشانه‌ای از قبل از اسلام از قبیل آتشکده و تاج و نیزه روی سنگ‌ها حک نشده و معلوم می شود که قبرستان بعد از ورود اسلام به وجود آمده و خیلی هم قدیمی نیست. اما در تپه‌های اطراف قبور قبل از اسلام وجود دارد که حلقوی است و در آنها کوزه و وسایل فلزی پیدا شده است.

انتهای پیام/




Source link