کم کم داریم به لحظه های سرنوشت ساز انتخابات نزدیک می شویم.

کم کم داریم به لحظه های سرنوشت ساز انتخابات نزدیک می شویم.
دوم اسفند ماه می آید و صندوق های رای سرنوشت یک ملت را برای چهار سال رقم می زند.
در این رزمگاه سیاسی و اجتماعی کاندیداها خود را در معرض انتخاب قرار می دهند. بعضی با فریادهایشان گلوی بلندگوهای شهر را پاره می کنند. جریان های سیاسی فعال می شوند. گروه های ذی نفوذ رایزنی می کنند. بزرگان قوم قرآن بدست ایل و تبار خویش را قسم می دهند که این بار باید مردی از طایفه و ایل ما به مجلس برود. جوانان شور دارند و گاهی ناامید در جمع دوستانه خویش از انتخابات صحبت می کنند. آنان نیز می دانند که سرنوشت مردمشان تنها از طریق دموکراسی و رای گیری مشخص می شود.
عده ای ناراحت که کاندیدشان نتوانسته از مجاری قانونی مجوز ورود به این عرصه را پیدا کنند. عده ای شادمان که رقیبی جدی ندارند.
جریان های سیاسی در این بازی می خواهند فعال جلوه دهند. حزب های تک نفر در فضای مجازی بیانیه صادر می کنند. گاهی تحریم می کنند، گاهی تشویق به حضور.

رودربایستی بخش عمده ای از تصمیم ما را در لرستان تحت شعاع خویش قرار می دهد. البته این رودربایستی تنها مختص ما نیست، تقریبا همه جاهای های که قومی و قبیله ای فکر می کنند به این درد مبتلا هستند، هر چند با حضور جوانان تحصیل کرده دارد کم رنگ می شود ولی باز هم تاثیر خود را دارد.
سفره های رنگی، شام و ناهار های چرب و چلی شکم های گرسنه را به سمت بعضی کاندیدهای خاص می برد.
مواظب باشیم سیم کارت های ایرانسلی ، لباس های ورزشی و غیر ورزشی هویت و شخصیت ما را برای خرید و فروش رای به تاراج نبرد.
از این موضوعات بگذریم، این روزها باید مواظب حرکت های عامه پسند باشیم. حرکت های انفرادی کاندیدها با لباس و فرم های خاص.

این روزها معمولا کاندیدا ها و افرادهای مرتبط با آنها عاشق می شوند به عشق مردم صخره نورد می شوند، کوه یخی جابجا می کنند، با سبیل شان اتومبیل های سنگین وزن را جابجا می کنند.
به عشق مردم زیر برف می روند و رکورد دار می شوند.
نکته آخر این که مواظب عشق های برفکی کاندیداها باشیم چرا که با تابیدن اولین اشعه های گرما بخش خورشید عشق به مردم شان آب می شود.
عاقلانه انتخاب کنیم و خود را درگیر عشق های خیابانی نکنیم.
چرا که:
عشق های که در پی رنگی بود
عشق نبود عاقبت ننگی بود

عبدالرضا شهبازی
پانزدهم بهمن ماه ۹۸